Sunday, September 4, 2011

رافائل نادال در کنفرانس خبری از هوش رفت

دقایقی پیش رافایل نادال پس از پیروزی بر نعلبندیان در کنفرانس خبری از هوش رفت

Monday, June 20, 2011

سخنان تکاندهنده و شرم آور پیرموذن نماینده اصلاح طلب اردبیل در برنامه افق: کشور ونظام را مال اصلاح طلبان میدانیم/بزودی شاهد نشاط سیاسی در کشور خواهیم بود

نورالدین پیرموذن نماینده اردبیل و عضو فراکسیون اصلاح طلب مجلس نهم در برنامه افق امشب 30 خرداد سخنانی را عنوان کرد که شاید کمتر کسی به این صراحت از اصلاح طلبان شنیده باشد.از دقیقه 18و30 آقای پیرموذن میفرمایند  "ما اصلاح طلبها کشور را مال خودمان میدانیم, نظام را مال خودمان میدانیم, این نیروهایی که الان به نظام تحمیل شده در واقع نامحرمانی میدونیم که بناحق قدرت را از   دست ما گرفتند...به هر طریقی که شده باید این بن بست را بشکنیم و اون انقلابی رو که ما کردیم و الا به جاده خاکی رفته به مسیر اصلی برگردونیم ...بزودی اتفاقاتی رخ میدهد که نشاط سیاسی به کشور بازمیگردد...

Saturday, June 4, 2011

کمپین بیرون کردن اصلاح طلبان و ارتش سایبری طائب

از آنجاییکه بحث پاکسازی و حذف عقاید مضر در بالاترین در حال شکل گیریست و بنده هم درخواست هایی دارم از اینرو تقاضاهایم را در یک زنبیل و زنبیلم را در صف میگذارم باشد که به آن در اسرع وقت رسیدگی شود. همانطورکه همه میدانیم موضوع اصلاح کردن این رژیم دیگر بحثی انحرافی است و عده ای میخواهند با حیله اصلاح طلبی آرمان های واقعی مردم را به انحراف بکشند و استبداد را برای ما نهادینه کنند لذا تا زمانی که این عده به مردم نپیوسته اند باید از بالاترین طرد شوند.

آیت الله منتظری: خاتمی با عملکرد دوپهلوی خود، حقيقت را قرباني مصلحت و به فرهنگ استبداد و خشونت مشروعیت داد!

سم الله الرحمن الرحیم
با سلام و تحیت
نامه حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای خاتمی ریاست جمهوری ایده الله تعالی تحت عنوان  : « نامه ای برای فردا» که توسط دفتر ایشان ارسال شده بود ملاحظه شد.
قصد نداشتم در رابطه با عملكرد آقاي خاتمي و اصلاحات وعده داده شده ايشان فعلا اظهار نظر كنم، ولي با توجه به ارسال نامه ايشان براي من، و انتظار و تمايل دفتر ايشان به اظهار نظر، به چند كلمه اي اشاره ميكنم . و آقايان توجه دارند كه اينجانب همواره در گفتار و نوشتار خود صريح اللهجه بوده ام . مراتب ديانت و فضل و آگاهي به مسائل روز و تعهد نسبت به وظايف ديني و ملي و سوابق درخشان و فضيلت خانوادگي جناب آقاي خاتمي و مخصوصا شخصيت معنوي و اخلاقي پدر بزرگوار ايشان مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد روح الله خاتمي – طاب ثراه – براي همگان روشن است . همچنين ترديدي ندارم كه ايشان با حسن نيت و با علاقه به تحقق اهداف انقلاب اسلامي، خود را كانديداي رياست جمهوري نمودند و اصلاحاتي را به مردم وعده دادند. مردمي كه سالهاي تلخ جنگ تحميلي را تحمل نموده ولي قشر عظيمي از آنان در اثر عملكرد مسئولين و متصديان امور نسبت به وعده هاي داده شده در انقلاب به يأس و نااميدي و يا به ترديد و آشفتگي و احيانا به بدبيني نسبت به آينده رسيده بودند. در چنين فضايي آقاي خاتمي با شعارهاي بسيار زيبا و دلنشين و مطابق خواسته هاي مردم، وعده “اصلاحات” را – كه جز وفا به وعده ها و شعارهاي اوليه انقلاب نبود – به مردم اعلام نمود، و مردم نيز بر همين اساس چنان اقبالي نمودند كه براي همگان غير منتظره بود. اكنون بعد از گذشت بيش از هفت سال از رياست جمهوري ايشان متأسفانه ديده ميشود يأس و نااميدي و يا بدبيني مردم مجددا به همان وضعيت زمان قبل و يا بدتر از آن رسيده است، و نيز ديده ميشود قشر عظيمي از نسل جوان احساس بي هويتي ميكند و به آينده خود كاملا بدبين ميباشد. اينجانب نمي خواهم با بي انصافي بگويم جريان اصلاحات هيچ توفيقي به دست نياورد، اما ميخواهم بگويم آنچه به دست آمد در مقابل آنچه وعده داده شده بود و امكان دسترسي به آن نيز فراهم شد و نيز در مقابل آنچه خواسته و انتظار مردم بود بسيار ناچيز ميباشد. آقاي خاتمي در “نامه اي براي فردا” و نيز در بسياري از سخنراني ها و مصاحبه هاي خود سعي كرده اند علت يا علل اين ناكامي را تشريح نمايند، ولي به نظر اينجانب بيانات ايشان تاكنون قانع كننده نمي باشد. ايشان در اين رابطه چند محور را مطرح و مورد تأكيد قرار داده اند:
1– ايشان فرهنگ استبداد زدگي ملت ما را مطرح ميكنند و اين كه سالها وقت بايد صرف شود تا اين فرهنگ غلط از بين برود. در وجود فرهنگ استبدادزدگي بحثي و اختلافي نيست، اما سخن اين است كه چرا ما در عمل به اين فرهنگ مشروعيت ميدهيم ؟ چرا ما در عمل تسليم خواسته هاي متوليان اين فرهنگ شديم ؟ و چرا به جاي اين كه با توكل به خداي متعال و اعتماد به نفس تسليم رضاي خدا و خواسته مردم شويم، در هر فرصتي كه پيش آمد سرانجام راضي نمودن متوليان فرهنگ استبدادزدگي را ترجيح داديم ؟ بديهي است در چنين فضايي استبداد به خود مشروعيت قانوني ميدهد و به دنبال آن خواسته هاي ناشي از فرهنگ استبداد زدگي شكل قانوني به خود ميگيرد و قهرا زور و خشونت نيز عملا قانوني ميگردد. انسان اگر – فرضا – در برابر قدرتها توان مقاومت نداشته باشد، انتظار ميرود حداقل توجيه گر و مجري مظالم و كارهاي خلاف آنان نباشد و يا با سكوت خود روي آنها صحه نگذارد.
 2–ايشان در نامه اخير خود و در جاهاي ديگر گفته اند: “بايد اين پندار غلط را از ذهن خود بزداييم كه براي رهايي بايد منتظر قهرمان بود.” كسي نگفته است كه مردم ما منتظر آمدن قهرماني از غيب و رها نمودن آنان از وضعيت كنوني ميباشند; بلكه بحث اين است كه مردم ما در جريان اصلاحات كار خود را به بهترين وجه انجام دادند، و با آن همه تلاش و تبليغات مسموم و انحرافي جناح مخالف اصلاحات، دو مرتبه به صحنه آمدند و رأي چشم گيري دادند، و در هر فرصتي كه پيش ميآمد از شعارهاي اصلاحات و شخص ايشان پشتيباني نمودند. آيا انتظار مردم از آقاي خاتمي براي عمل به وعده هاي خود كه مورد تأكيد و تأييد آنان بود به معناي انتظار قهرمان شدن ايشان بود؟ مگر مردم چه كاري بايد ميكردند و نكردند؟ آقاي خاتمي موانع سر راه اصلاحات – چه موانع به اصطلاح قانوني و يا غير آنها – را چه هنگامي براي مردم تشريح نمود و از آنان كمك خواست و مردم به ايشان پاسخ مثبت ندادند؟ در شرايطي كه جناح مخالف اصلاحات به كارشكني و سنگ اندازي خود ادامه ميداد، حداقل چيزي كه مردم از آقاي خاتمي انتظار داشتند اين بود كه صريحا با مردم صحبت كند و عذر خود را به مردم بگويد و از مردم بخواهد عذر او را پذيرفته و آبرومندانه كنار رود. كنار رفتن آبرومندانه مستلزم و يا به معناي معارضه با حاكميت نمي باشد، بلكه قطعي ترين پيامد و اثر آن حفظ حيثيت و جاذبه جريان اصلاحات و شخص ايشان بود، و قهرا ايشان ميتوانست در آينده منشاء تحول و تداوم راه اصلاحات باشد. اما در پيش گرفتن سياست دوپهلو حرف زدن و در عمل جناح اقتدارگرا را راضي نمودن و حقيقت را قرباني مصلحت كردن و عدالت را در موارد گوناگون و نسبت به افراد زيادي قرباني مظالم تحميلي و ناخواسته نمودن، عاقبتي جز همين وضعيت كه پيش آمده است ندارد.
 3– ايشان ميگويد: “زور و خشونت را نبايد و نمي توان با زور و خشونت پاسخ داد.” منتقدين سياست هاي آقاي خاتمي هيچ گاه نگفته اند زور و خشونت طرف مخالف اصلاحات را بايد با زور و خشونت پاسخ داد، بلكه ميگويند: چرا عملا با سياست محافظه كاري و دوپهلو عمل كردن و حقايق را از مردم پنهان نمودن، به زور و خشونت اقتدارگرايان مشروعيت بخشيده شده و تحكيم گرديد؟ كساني به زور و خشونت متوسل ميشوند كه در بين مردم جايگاه و خواستگاهي ندارند، اما جريان اصلاحات كه در آغاز داراي پشتوانه قوي مردمي بود چه نيازي به توسل به زور و خشونت داشت ؟مردم سالاري وقتي از شعار به عمل ميرسد كه مردم كاملا در جريان كارشكني هاي مخالفين اصلاحات قرار گيرند. طبيعي است هنگامي كه آقاي خاتمي سياست محافظه كاري و ملاحظه بيش از اندازه رقباي اصلاحات را پيش ميگيرد، مردم بتدريج از شخص و جريان وابسته به ايشان و نيز از اصلاحات مأيوس و نااميد ميشوند، كه نمونه آن را در انتخابات شوراها و در جريان رد صلاحيت ها و تحصن تعدادي از نمايندگان مجلس ديديم . اشتباه بزرگ ايشان اين بود كه از همان روزهاي اول رياست جمهوري و تعيين اعضاي كابينه – كه جناح اقتدارگرا در ضعف كامل و حتي شوك غير منتظره بود – به جاي اتخاذ سياست متكي به خود و انتخاب افرادي كه خود تشخيص ميداد، با داشتن سرمايه عظيم رأي مردم، افراد و سياست هاي تحميل شده را قبول نمود و كساني را كه به كمتر از نابودي او راضي نبودند حيات سياسي دوباره بخشيد و به آنان مشروعيت داد، و در اين رابطه بسياري از علاقه مندان و همفكران خود را از دست داد. همين اشتباه كليدي ايشان سرآغاز انحراف در مسير اصلاحات بود، و همه ديديم كه متعاقب آن، آقاي خاتمي مجبور شد در هر مورد رضايت آنان را جلب كند; و بدون گرفتن امتيازي پيوسته به آنان امتياز داد، تا رسيد به وضعيت كنوني كه متأسفانه دولت او تقريبا در مسائل اساسي كشور در حاشيه قرار گرفته و تصميم گيريهاي اصولي كشور در جاي ديگر توسط همان جناحي انجام ميشود كه ايشان مرتبا به آنان امتياز ميداد، و با اين حال نمي دانم چرا ايشان همين حقيقت را صريحا به مردم نمي گويد؟ از خداي متعال حسن عاقبت براي همگان و عزت و سربلندي اسلام و ملت شريف ايران را مسألت دارم . والسلام علي جميع اخواننا المسلمين .
 ‏قم المقدسة – حسينعلي منتظري 20/5/1383

Monday, May 23, 2011

بیایید تشییع جنازه ناصر حجازی را به یک قیام بزرگ ملی بدل کنیم

بیایید مردانگی و آزادگی این مرد را الگوی خودمان قرار دهیم و برای سرنگونی این رژیم دست در دست به خیابانها بریزیم و تا سقوط این نظام در خیابانها بمانیم

Saturday, April 9, 2011

درخواست تشکیل شورای هماهنگی از رضا پهلوی

جناب آقای رضا پهلوی, همانگونه که مستحضرید طوفان تغییرات در خاورمیانه وزیدن گرفته است و همچنان در حال برکندن دیکتاتوری هاست. آنچه مسلم است این طوفان از کشور عزیزمان بعد از انتخابات شروع شد و چنانکه میدانید بدلیل نبود رهبری پاسخگو و هماهنگی سازمان یافته  بعد از ماهها پرداخت هزینه و تحمیل صدها شهید و مجروح و زندانی اکنون رکود و نومیدی جنبش دموکراسی طلبی و آزادی خواهی را فراگرفته و تنها دلخوشی مان تماشای سرنگونی و عقب نشینی دیکتاتورهای منطقه شده است بدون اینکه دیکتاور اعظم ما سر سوزنی عقب نشینی کرده باشد. امروز میزان نارضایتی و نفرت از رژیم آخوندی در ایران و منطقه بحدی است که قابل مقایسه با هیچ کشور دیکتاتوری منطقه نیست و تنها تفاوت کشورمان اینست که اسیر ملایان فریبکار و دروغگوست بگونه ای که با هر ترفند و حیله ای از تشکیل یک گروه, تشکل, حزب, سازمان, شورا و هر آنچه که چند نفر بتواند دور هم جمع شود جلوگیری میکند و این مهم اصلا و ابدا در داخل ایران امکان پذیر نیست و گروههایی هم که از درون این حاکمیت در بیرون از ایران هستند بعلت تعلقات فکری و مادی و ... به حاکمیت فعلی در پارادوکسی از دین و دموکراسی سرگردانند. لذا از جنابعالی خواهشمندم با توجه به دانش بالا و موضع گیری های صحیح و مقبولیت داخلی و جهانی شما, اقدام به تشکیل یک شورای هماهنگی بنمایید که نام وزین شما و پهلوی به آن مزین باشد تا تمامی گرایش ها بتوانند با هر تفکری حول محور این شورا گرد آمده و تنها هدف آنهم گذار به دموکراسی و عبور از این نظام باشد. در آخر باید خاطر نشان میشوم که خواستگاه این شورا میتواند شبکه های اجتماعی باشد و آرمان آن هم رفراندوم در فردای آزادی ایران

Thursday, April 7, 2011

مجاهد شرف دارد به اصلاح طلبانی مانند مهاجرانی و کدیور

امروز اگر پرونده خیلی از دوستان را در اروپا و آمریکا و کانادا و ... نگاهی بندازیم میبینیم که دوستان دلیل پناهندگی خود را عضویت در سازمان مجاهدین عنوان کرده اند چه بسا این افراد اصلا و ابدا با این سازمان نسبتی ندارند. جوانانی که در دهه 60 فقط بخاطر فرار از کشور و سربازی و در جستجوی آمال خود از مرزهای غربی کشور خارج شدند و در دام رجوی ها افتادند بدون کوچکترین وابستگی ایدئولوژیکی به جبر زمان مسیر سرنوشتشان تغییر یافت. بگذریم که این سازمان در مشی خود تغییر اساسی داده و سالهاست که بصورت مدنی بفعالیت خود ادامه میدهد.
همین دیروز دریک اقدام شنیع پیکر حقوق بشر در ایران شرحه شرحه میشود و انسان هموطن دربندی را عامدانه در زندان میکشند و متعاقب آن و در یک اقدام هماهنگ برای از بین بردن بوی کثیف جنایت, حاکمیت و بازوی اصلاح طلب آن شروع به ارسال لینک های تنفر نسبت به سازمان مجاهدین کرده و درصدد اقنائ افکار عمومی و توجیه این جنایت برمی آیند که اگر این توجیه شود آن(قتل های 67) هم توجیه میشود.
البته این فقط شامل مجاهدین نشده و سلطنت طلب و مشروطه خواه و بهایی و درویش و غیره هم مستثنی نبوده و سهم خود را از این تنور نفرت جمهوری خمینی  دریافت کرده و میکنند. مهم آنست که کسی جز حاکمیت و اصلاح طلب قد علم نکند.
حال تصور کنید که چگونه طائب در قالب یک سوتی! اعلام میکند که وزارت اطلاعات تعدادی را تطمیع میکرده تا در جهت تخریب و تفرقه در بین اصلاح طلب ها عمل کنند. که خود این سوتی باعث میشود که اصلاح طلب ها در قالب یک مدعی ظاهر شده و قیافه حق بجانب بگیرند! همان وزیر اطلاعاتی که سالی یکی دو بار حرف میزند و بخیال خیلی ها سوتی میدهد!  آقای مهاجرانی  در قیاس حوادث ایران و مصر درفشانی کرده و میفرمایند که حوادث ایران کاملا متفاوت بوده و خامنه ای بدلیل پاکیزگی و نداشتن کوچکترین نقطه خاکستری سرنوشت مبارک را نخواهد داشت! کدیور اصرار دارد که "خواست های حداقلی در برابر مقاومت حداکثری" داشته باشیم یعنی مثلا بگوییم آزادی زندانی سیاسی و نه چیز دیگر, شما ببینید این حرف در نفس خود  ظاهرا هم بی خطر و منطقی بنظر میرسد ولی وقتی شما کارشناس سیاسی رژیم را در شبکه الجزیره اینترنشنال میبینید که در سئوال مجری شبکه  که در مورد اعتراضات  اخیر ایران میپرسد میگوید" در ایران مردم بدنبال رای خود بودند و اختلافاتی در شمارش آرا بود ولی مردم هرگز بدنبال سرنگونی نظام نبودند".  یعنی وقتی در سونامی حوادث دیکتاتور برانداز خاورمیانه, درخواست آزادی زندانی سیاسی و شمارش آرا از طرف مردمان آن کشور برای یکی از این دیکتاتورها پیروزی هم محسوب میشود و مقبولیت آنها را میرساند. در کشوری که بیش از سیصد کشته و صدها اعدامی و هزاران زندانی سیاسی در دو سال اخیر نه تنها کوچکترین امتیازی از حاکمیت نگرفته  بلکه ته مانده انسانیت هم در اینجا لگد مال شده است در حالیکه در کشورهای همجوار با یک دهم این تلفات و در ظرف چند روز حاکمان مستبد خود را سرنگون کرده و یا در شرف سرنگون کردن هستند اینجاست که شما نقش مکمل طائب و مهاجرانی و کدیور و سایرین را میبینید که چگونه کشتی شکسته جمهوری اسلامی را به ساحل مغفرت هدایت میکنند حال شما تصور کنید که چگونه مبارزان داخلی و جوانانی که هزینه اصلی را میپردازند در لاک نومیدی فرورفته اند او از خود میپرسند که چرا آنها توانستند و ما نتوانستیم؟!.

Wednesday, April 6, 2011

من از اصلاح طلب ها متنفرم

حالا که دیدم بازار نفرت داغه و از آنجاییکه جامعه مدنی ما مدتهاست شکل گرفته و دموکراسی و آزادی و احترام به عقاید غوغا میکنه, خواستم این لینکو بفرستم و میزان تحمل و محبوبیت برادران اصلاح طلب را بسنجم. هر چند بنده از هیچکس و هیچ چیزی متنفر نیستم ولی در راستای محبوبیت لینکهای تنفر اقدام به این کار کردم. اگر دوستان مستحضر باشند قدیما برای داغ کردن کمی به لینک ها تف میزدن, گویا این روند به تنفر تبدیل شده است.

Thursday, March 24, 2011

بدون شناسایی ستون پنجم خامنه ای پیروزی بر این رژیم غیرممکن است

"ستون پنجم به گروهی از مردم گفته می‌شود که در نهان به تضعیف گروه بزرگتری که ظاهرا باید به آن وفادار باشند می‌پردازند. این اصطلاح از زمان جنگ داخلی اسپانیا در عرصه نظامی و سیاسی رایج شده است." این تعریفی است که باختصار از ستون پنجم میتوان بدست داد. امروز قذافی با ستون پنجم خود به جنگ مردم خود و ائتلاف جهانی رفته است. ستون پنجم قذافی بصورت سلول های خفته ای که بیدار شده اند به کشتار مخالفان می پردازند  طوری که نمیتوان مخالف و موافق را تشخیص داد. اهمیتی که این ستون برای قذافی دارد از کل نیروی نظامی این کشور بیشتر است.
اگر بخاطر داشته باشید در عاشورای معروف سال 88 که نظام در اوج زبونی کنترل خیابانها را از دست داد متعاقب آن شاهد بیانیه های مشابهی بودیم که از داخل و خارج بصورت سازمان یافته منتشر شدند که محتوای همگی آنها دعوت به آرامش و حفظ نظام بود که نهایتا با ایجاد دودستگی در سطوح بالای جنبش و طرح های باشکوهی مانند اسب تروا جنبش را از اوج به پایین کشید و چنان رکودی در آن ایجاد کرد که خامنه ای با چندین لشکر بسیجی و لباس شخصی اش در ماهها بعد از انتخابات از اعمال آن عاجز بود. 25 بهمن هم نمونه دیگری از فعالیت این ستون پنجم در سطوح بالای جنبش بود که از سلول های خفته در آن بیرون آمده و به کمک رژیم شتافتند. در زمانی که کل خاورمیانه در تب تغییر میسوخت آقایان ادعا میکنند که این رژیم تافته جدابافته ای است که رهبر جنایتکار آن کوچکترین لکه خاکستری در پرونده اقتصادی خود ندارد! آیا اظهارنظرهای اینچنینی میتواند یک اظهار عقیده معمولی باشد؟ و ما باید بعنوان انسانهایی که به دموکراسی اعتقاد داریم به آن احترام بگذاریم؟!
دوستان و هموطنان گرامی به هوش باشید که با ستون پنجم بسیار هوشمند رژیم بخصوص در خارج از کشور که عمده رسانه های جنبش سبز را در اختیار دارد غلبه بر رژیم مستبد و دیوانه خامنه ای محال مینماید. امروز که جنبش در خیابانها نیست و فعلا فرصتی برای خودنمایی ندارد میتوان این ستون پنجم را شناسایی و در معرض قضاوت همه قرار داد تا بتوانیم در آینده نزدیک و سربزنگاه های تاریخی دچار تعلل و دودستگی نشویم و فرصت هایمان توسط عده ای معلوم الحال سوزانده نشود و اسیر اسب یا اسب های تروای دیگری نگردیم

Saturday, March 19, 2011

برخورد غیر دموکراتیک اصلاح طلبان مدعی دموکراسی با رضا پهلوی

چگونه است که وقتی مردم دهان به اعتراض می گشایند و از گستاخان دروغگویی  مانند مهاجرانی و کدیور انتقاد میکنند اصلاح طلبان مظلوم نمایی کرده و فورا دم از دموکراسی میزنند و ادعا میکنند که هر کس حق اظهار نظر دارد ولی وقتی کوچکترین سخنی از رضا پهلوی میشود همه اصلاح طلب ها مرزهای نزاکت و توهین و دموکراسی را پشت سر میگذارند و از هیچ اتهامی به ایشان دریغ نمیکنند در صورتیکه خود دارای سیاه ترین پرونده در 22 سال حکومت نا اسلامی هستند. کوچکترین انتقادی از اصلاح طلب ها یعنی ایجاد تفرقه و کوچکترین تلاش برای اتحاد با ایرانیان سکولار و مدرن در خارج و داخل از نظر اصلاح طلب ها خیانت بشمار می آید. اصلاح طلب ها غالبا از زبان تمام مردم ایران صحبت میکنند و ادعا دارند که پهلوی ها هیچ جایگاهی در ایران ندارند با اینحال ریسک نکرده و در اتحادی ناخوانده با اصولگراها رضا پهلوی را میکوبند بمعنای دیگر زیر لینکهای مربوط به رضا پهلوی دیگر نمیشود بسیجی را از اصلاح طلب تشخیص داد. مگر شما نمیگویید که او هیچ جایگاهی در بین ایرانیان ندارد؟ پس چه ریگی به کفش دارید که تا نام رضا پهلوی می آید شدیدترین جبهه گیری را میکنید و دم خروس در ادعای دموکراسی خواهی تان را آشکار می کنید؟ مگر نه اینست که در آینده آزاد ایران شورای نگهبانی نیست و هر ایرانی دارای یک رای است؟ چگونه است که اصلاح طلب ها هرگز پاسخگوی اشتباهات خود نبوده و با کمال فراغ بال مردم را به دوران طلایی خمینی دعوت میکنند ولی رضا پهلوی باید پاسخگوی اشتباهات پدر و پدر بزرگ خود باشد و حق ندارد از سلطنت مشروطه یا پارلمانی سخن بگوید؟ من از جماعت بسیجی و حاکمان فعلی انتظاری ندارم ولی وقتی که اصلاح طلب ها و سبز های ذوب شده در اصلاحات را در دشمنی با رضا پهلوی میبینم, نمیتوانم رفتار متناقض شان را درک کنم. اگر واقعا به دموکراسی اعتقاد دارید اجازه دهید که همه حق اظهار نظر داشته و مردم تعیین کننده باشند نه اینکه خود را بجای مردم جا زده و برای آنها تعیین تکلیف کنید.

Thursday, March 17, 2011

رضا پهلوی: حاضر به توافق و همکاری با آقایان موسوی و کروبی برای عبور از نظام هستم

رضا پهلوی در پاسخ به مجری برنامه افق که پرسید: آیا حاضرید که با آقایان موسوی و کروبی همکاری کنید ؟ گفت: که در صورت تبیین اهداف روشن و برای عبور از نظام حاضرم با آقایان کروبی و موسوی همکاری کنم چون معتقدم که با این نظام نمیتوانیم به دموکراسی برسیم

Monday, February 28, 2011

گاندی: من در برابر تسلیم شدن در برابر ظلم یا خشونت, خشونت را انتخاب میکنم

این حکایت امروز ماست که سالها قبل گاندی به آن پاسخ داده است. تنها خشونت درمقابل خشونت است که دیکتاتوری ها را از پا در می آورد هر چند پر هزینه است ولی به آن اندازه نیست که این یاغیان و جانیان در هر روز حکومت ننگینشان بر ما وارد می سازند. من شخصا خشونت را تقبیح میکنم ولی شما فکر میکنید حکومت هایی مثل قذافی و خامنه ای زبانی به غیر از خشونت را برتابند؟ پس همه با هم با تقبل همه هزینه ها, نه برای خود بلکه برای فرزندان و شهیدان و ایران زمینمان, مملکتمان را آزاد میکنیم
زنده باد آزادی