Monday, June 20, 2011

سخنان تکاندهنده و شرم آور پیرموذن نماینده اصلاح طلب اردبیل در برنامه افق: کشور ونظام را مال اصلاح طلبان میدانیم/بزودی شاهد نشاط سیاسی در کشور خواهیم بود

نورالدین پیرموذن نماینده اردبیل و عضو فراکسیون اصلاح طلب مجلس نهم در برنامه افق امشب 30 خرداد سخنانی را عنوان کرد که شاید کمتر کسی به این صراحت از اصلاح طلبان شنیده باشد.از دقیقه 18و30 آقای پیرموذن میفرمایند  "ما اصلاح طلبها کشور را مال خودمان میدانیم, نظام را مال خودمان میدانیم, این نیروهایی که الان به نظام تحمیل شده در واقع نامحرمانی میدونیم که بناحق قدرت را از   دست ما گرفتند...به هر طریقی که شده باید این بن بست را بشکنیم و اون انقلابی رو که ما کردیم و الا به جاده خاکی رفته به مسیر اصلی برگردونیم ...بزودی اتفاقاتی رخ میدهد که نشاط سیاسی به کشور بازمیگردد...

Saturday, June 4, 2011

کمپین بیرون کردن اصلاح طلبان و ارتش سایبری طائب

از آنجاییکه بحث پاکسازی و حذف عقاید مضر در بالاترین در حال شکل گیریست و بنده هم درخواست هایی دارم از اینرو تقاضاهایم را در یک زنبیل و زنبیلم را در صف میگذارم باشد که به آن در اسرع وقت رسیدگی شود. همانطورکه همه میدانیم موضوع اصلاح کردن این رژیم دیگر بحثی انحرافی است و عده ای میخواهند با حیله اصلاح طلبی آرمان های واقعی مردم را به انحراف بکشند و استبداد را برای ما نهادینه کنند لذا تا زمانی که این عده به مردم نپیوسته اند باید از بالاترین طرد شوند.

آیت الله منتظری: خاتمی با عملکرد دوپهلوی خود، حقيقت را قرباني مصلحت و به فرهنگ استبداد و خشونت مشروعیت داد!

سم الله الرحمن الرحیم
با سلام و تحیت
نامه حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای خاتمی ریاست جمهوری ایده الله تعالی تحت عنوان  : « نامه ای برای فردا» که توسط دفتر ایشان ارسال شده بود ملاحظه شد.
قصد نداشتم در رابطه با عملكرد آقاي خاتمي و اصلاحات وعده داده شده ايشان فعلا اظهار نظر كنم، ولي با توجه به ارسال نامه ايشان براي من، و انتظار و تمايل دفتر ايشان به اظهار نظر، به چند كلمه اي اشاره ميكنم . و آقايان توجه دارند كه اينجانب همواره در گفتار و نوشتار خود صريح اللهجه بوده ام . مراتب ديانت و فضل و آگاهي به مسائل روز و تعهد نسبت به وظايف ديني و ملي و سوابق درخشان و فضيلت خانوادگي جناب آقاي خاتمي و مخصوصا شخصيت معنوي و اخلاقي پدر بزرگوار ايشان مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد روح الله خاتمي – طاب ثراه – براي همگان روشن است . همچنين ترديدي ندارم كه ايشان با حسن نيت و با علاقه به تحقق اهداف انقلاب اسلامي، خود را كانديداي رياست جمهوري نمودند و اصلاحاتي را به مردم وعده دادند. مردمي كه سالهاي تلخ جنگ تحميلي را تحمل نموده ولي قشر عظيمي از آنان در اثر عملكرد مسئولين و متصديان امور نسبت به وعده هاي داده شده در انقلاب به يأس و نااميدي و يا به ترديد و آشفتگي و احيانا به بدبيني نسبت به آينده رسيده بودند. در چنين فضايي آقاي خاتمي با شعارهاي بسيار زيبا و دلنشين و مطابق خواسته هاي مردم، وعده “اصلاحات” را – كه جز وفا به وعده ها و شعارهاي اوليه انقلاب نبود – به مردم اعلام نمود، و مردم نيز بر همين اساس چنان اقبالي نمودند كه براي همگان غير منتظره بود. اكنون بعد از گذشت بيش از هفت سال از رياست جمهوري ايشان متأسفانه ديده ميشود يأس و نااميدي و يا بدبيني مردم مجددا به همان وضعيت زمان قبل و يا بدتر از آن رسيده است، و نيز ديده ميشود قشر عظيمي از نسل جوان احساس بي هويتي ميكند و به آينده خود كاملا بدبين ميباشد. اينجانب نمي خواهم با بي انصافي بگويم جريان اصلاحات هيچ توفيقي به دست نياورد، اما ميخواهم بگويم آنچه به دست آمد در مقابل آنچه وعده داده شده بود و امكان دسترسي به آن نيز فراهم شد و نيز در مقابل آنچه خواسته و انتظار مردم بود بسيار ناچيز ميباشد. آقاي خاتمي در “نامه اي براي فردا” و نيز در بسياري از سخنراني ها و مصاحبه هاي خود سعي كرده اند علت يا علل اين ناكامي را تشريح نمايند، ولي به نظر اينجانب بيانات ايشان تاكنون قانع كننده نمي باشد. ايشان در اين رابطه چند محور را مطرح و مورد تأكيد قرار داده اند:
1– ايشان فرهنگ استبداد زدگي ملت ما را مطرح ميكنند و اين كه سالها وقت بايد صرف شود تا اين فرهنگ غلط از بين برود. در وجود فرهنگ استبدادزدگي بحثي و اختلافي نيست، اما سخن اين است كه چرا ما در عمل به اين فرهنگ مشروعيت ميدهيم ؟ چرا ما در عمل تسليم خواسته هاي متوليان اين فرهنگ شديم ؟ و چرا به جاي اين كه با توكل به خداي متعال و اعتماد به نفس تسليم رضاي خدا و خواسته مردم شويم، در هر فرصتي كه پيش آمد سرانجام راضي نمودن متوليان فرهنگ استبدادزدگي را ترجيح داديم ؟ بديهي است در چنين فضايي استبداد به خود مشروعيت قانوني ميدهد و به دنبال آن خواسته هاي ناشي از فرهنگ استبداد زدگي شكل قانوني به خود ميگيرد و قهرا زور و خشونت نيز عملا قانوني ميگردد. انسان اگر – فرضا – در برابر قدرتها توان مقاومت نداشته باشد، انتظار ميرود حداقل توجيه گر و مجري مظالم و كارهاي خلاف آنان نباشد و يا با سكوت خود روي آنها صحه نگذارد.
 2–ايشان در نامه اخير خود و در جاهاي ديگر گفته اند: “بايد اين پندار غلط را از ذهن خود بزداييم كه براي رهايي بايد منتظر قهرمان بود.” كسي نگفته است كه مردم ما منتظر آمدن قهرماني از غيب و رها نمودن آنان از وضعيت كنوني ميباشند; بلكه بحث اين است كه مردم ما در جريان اصلاحات كار خود را به بهترين وجه انجام دادند، و با آن همه تلاش و تبليغات مسموم و انحرافي جناح مخالف اصلاحات، دو مرتبه به صحنه آمدند و رأي چشم گيري دادند، و در هر فرصتي كه پيش ميآمد از شعارهاي اصلاحات و شخص ايشان پشتيباني نمودند. آيا انتظار مردم از آقاي خاتمي براي عمل به وعده هاي خود كه مورد تأكيد و تأييد آنان بود به معناي انتظار قهرمان شدن ايشان بود؟ مگر مردم چه كاري بايد ميكردند و نكردند؟ آقاي خاتمي موانع سر راه اصلاحات – چه موانع به اصطلاح قانوني و يا غير آنها – را چه هنگامي براي مردم تشريح نمود و از آنان كمك خواست و مردم به ايشان پاسخ مثبت ندادند؟ در شرايطي كه جناح مخالف اصلاحات به كارشكني و سنگ اندازي خود ادامه ميداد، حداقل چيزي كه مردم از آقاي خاتمي انتظار داشتند اين بود كه صريحا با مردم صحبت كند و عذر خود را به مردم بگويد و از مردم بخواهد عذر او را پذيرفته و آبرومندانه كنار رود. كنار رفتن آبرومندانه مستلزم و يا به معناي معارضه با حاكميت نمي باشد، بلكه قطعي ترين پيامد و اثر آن حفظ حيثيت و جاذبه جريان اصلاحات و شخص ايشان بود، و قهرا ايشان ميتوانست در آينده منشاء تحول و تداوم راه اصلاحات باشد. اما در پيش گرفتن سياست دوپهلو حرف زدن و در عمل جناح اقتدارگرا را راضي نمودن و حقيقت را قرباني مصلحت كردن و عدالت را در موارد گوناگون و نسبت به افراد زيادي قرباني مظالم تحميلي و ناخواسته نمودن، عاقبتي جز همين وضعيت كه پيش آمده است ندارد.
 3– ايشان ميگويد: “زور و خشونت را نبايد و نمي توان با زور و خشونت پاسخ داد.” منتقدين سياست هاي آقاي خاتمي هيچ گاه نگفته اند زور و خشونت طرف مخالف اصلاحات را بايد با زور و خشونت پاسخ داد، بلكه ميگويند: چرا عملا با سياست محافظه كاري و دوپهلو عمل كردن و حقايق را از مردم پنهان نمودن، به زور و خشونت اقتدارگرايان مشروعيت بخشيده شده و تحكيم گرديد؟ كساني به زور و خشونت متوسل ميشوند كه در بين مردم جايگاه و خواستگاهي ندارند، اما جريان اصلاحات كه در آغاز داراي پشتوانه قوي مردمي بود چه نيازي به توسل به زور و خشونت داشت ؟مردم سالاري وقتي از شعار به عمل ميرسد كه مردم كاملا در جريان كارشكني هاي مخالفين اصلاحات قرار گيرند. طبيعي است هنگامي كه آقاي خاتمي سياست محافظه كاري و ملاحظه بيش از اندازه رقباي اصلاحات را پيش ميگيرد، مردم بتدريج از شخص و جريان وابسته به ايشان و نيز از اصلاحات مأيوس و نااميد ميشوند، كه نمونه آن را در انتخابات شوراها و در جريان رد صلاحيت ها و تحصن تعدادي از نمايندگان مجلس ديديم . اشتباه بزرگ ايشان اين بود كه از همان روزهاي اول رياست جمهوري و تعيين اعضاي كابينه – كه جناح اقتدارگرا در ضعف كامل و حتي شوك غير منتظره بود – به جاي اتخاذ سياست متكي به خود و انتخاب افرادي كه خود تشخيص ميداد، با داشتن سرمايه عظيم رأي مردم، افراد و سياست هاي تحميل شده را قبول نمود و كساني را كه به كمتر از نابودي او راضي نبودند حيات سياسي دوباره بخشيد و به آنان مشروعيت داد، و در اين رابطه بسياري از علاقه مندان و همفكران خود را از دست داد. همين اشتباه كليدي ايشان سرآغاز انحراف در مسير اصلاحات بود، و همه ديديم كه متعاقب آن، آقاي خاتمي مجبور شد در هر مورد رضايت آنان را جلب كند; و بدون گرفتن امتيازي پيوسته به آنان امتياز داد، تا رسيد به وضعيت كنوني كه متأسفانه دولت او تقريبا در مسائل اساسي كشور در حاشيه قرار گرفته و تصميم گيريهاي اصولي كشور در جاي ديگر توسط همان جناحي انجام ميشود كه ايشان مرتبا به آنان امتياز ميداد، و با اين حال نمي دانم چرا ايشان همين حقيقت را صريحا به مردم نمي گويد؟ از خداي متعال حسن عاقبت براي همگان و عزت و سربلندي اسلام و ملت شريف ايران را مسألت دارم . والسلام علي جميع اخواننا المسلمين .
 ‏قم المقدسة – حسينعلي منتظري 20/5/1383